«لطفاً کمکم کنید! میخواهم لاغر باشم.»
«میخواهم مثل خانمهای توی تبلیغات نوشابههای رژیمی باشم.»
«میخواهم در نظر شوهرم زیبا باشم.»
این قبیل جملات معمولاً نخستین جملههایی هستند که زنان هنگامی که برای مشاوره در مورد وزن خود به دفتر من میآیند به زبان میآورند.
و من همیشه میپرسم که «چرا؟».
آنها با دهانی که از تعجب باز مانده است و چشمهای از حدقه در آمده به من نگاه میکنند. این چه سؤالی است؟ معلوم است دیگر! آنها به دنبال واژههای مناسب میگردند و سعی میکنند احساسات قلبی خود را به صورت شمرده به زبان بیاورند.
کار من، به عنوان مشاوری که تخصص اصلیاش کنترل وزن است، این فرصت را در اختیار من قرار داده است که با زنان بسیار زیادی درباره بدن آنها صحبت کنم. من به ترسها و نگرانیهای آنها گوش دادهام. متأسفانه بسیاری از زنان به این باور میرسند که ارزش شخصی آنها نتیجه مستقیم آن است که بدنشان چقدر خوب به نظر میرسد. شاید دلیل اصلی این است که آنها مجبورند برای خوشحال بودن مانند «مدلهای مُد روز» لاغر و زیبا باشند. این مورد معمولاً همان چیزی است که به زنان انگیزه میدهد تا رژیمهای غذایی دیوانهوار و مضر را آغاز کنند.
احساس میکنم که تصویر نامناسبی که بسیاری از زنان از خودشان دارند نتیجه منطقی این موضوع است که جامعه ما زنان را در نقش «کالاهای جنسی» قرار داده است.
به سادگی نمیتوانید خودتان را از این وسواس فرهنگی لاغر بودن جدا کنید. تلویزیون را روشن کنید، یک مجله را بردارید یا به رادیو گوش کنید:
تبلیغکنندگان مبالغ هنگفتی را هزینه میکنند تا شما را متقاعد کنند که لاغر بودن باعث ثروتمند شدن، زیبا شدن و خوشحال شدن شما میشود، به خصوص در صورتی که محصولات آنها را خریداری کنید. نادیده گرفتن یورش همهجانبه آنها کار سادهای نیست.
من در مورد رابطه زنان با بدنشان یک فلسفه عملی پایهای دارم. به عقیده من ظاهر و اندازه بدن آنها بایستی جزء نگرانیهای خود آنها باشد. این موارد نبایستی سوژه هوسهای دلخواسته صنعت مُد شوند که سال به سال تغییر کنند. در نهایت، بدن فرد جزء بخشهای کاملاً فردی و شخصی زندگی هر شخصی است. «لاغر شدن مثل مدلهای مُد» بد نیست، البته به شرطی که وضعیت طبیعی بدن شما با چنین هدفی همسو باشد. با این حال، این مورد جزء مواردی نیست که برای همه صادق باشد.
هدف من در این کتاب این است که به شما آموزش دهم چگونه همان شخصی باشید که خودتان میخواهید، همان بدنی را داشته باشید که خودتان میخواهید و همان طور غذا بخورید که خودتان میخواهید. این حقی است که خدا به عنوان یک انسان به شما داده است. شما شایسته آن هستید و اکنون میتوانید آن را به دست بیاورید.
هنگامی که در طول این کتاب به واژههایی مانند «باریک اندام»، «قلمی» و «لاغر» بر میخورید، لطفاً توجه داشته باشید که منظور من از این واژهها در ارتباط با افرادی مانند شما است و آن تعریفی را که تبلیغکنندگان و مجلات مُد از آنها ارائه میکنند مد نظر ندارم. یک لطف به خودتان بکنید و همیشه این ضربالمثل حکیمانۀ قدیمی را در ذهن داشته باشید: «زیبایی در چشم بیننده است».
همین طور که به تدریج فرایند تغییر جسمی و ذهنی را پشت سر میگذارید، میتوانید شعر زیر را نیز به ذهن خود بسپارید. من این شعر الهامبخش را در گوشه کنار یک بازار حراجی در دنور کلرادو، پیدا کردم. این شعر حاوی درس ارزشمندی است و من امیدوارم همان قدر که من از آن استفاده کردم شما نیز از آن بهره ببرید.
- در سراشیبی این مسیر و در اوج خستگی
- هنگامی که دچار لغزش و تردید میشویم
- ناگهان صدای مهربان و روحافزایی شنیده میشود
- اگر پشتکار داشته باشی، شکست نخواهی خورد
- سپس نیرویی نامرئی ما را بر آن میدارد که
- آتش روح خود را شعلهور کنیم.
- و یک روح مهربان به ما میگوید
«امید خود را حفظ کن تا به پیروزی برسی».
(هومر اس. نلسون)
566 بازدید